سال ۴۸ وارد دانشگاه و سال ۵۲ فارغالتحصیل میشود. در یک کلام میگوید:«دانشجوی درسخوانی نبودم. بعدها هم که رفتم دانشگاه آزاد از محیط حس مثبتی نداشتم برای همین بعد از چند ماه آمدم بیرون و به کل درس خواندن را کنار گذاشتم تا جدیتر وارد بازار کار شوم.»
هر چند اذعان دارد خیلی هم با چشمان باز رشته تحصیلیاش را انتخاب نکرده ولی در نهایت در بدو ورود به بازار کار تبدیل به شخصیتی میشود که ریشههایش را میتوان در کسب و کار امروز همکاران سیستم دید:«عمده مشاغل اولیه من در زمینه مدیریت مالی کسب و کارهای بزرگ بود. در مجموعههایی مانند خاور، پخش البرز و مواردی از این دست کار کردم که خیلی در شکلگیری نگاه اولیه من موثر بود.»
تجاربش در این مجموعه شرکتها مطابق روایتی که ارائه میدهد بسیار سریع و موفقیتآمیز است:«بدون اینکه در آن زمان هیچ تجزیه و تحلیل شخصیای از عوامل موفقیت داشته باشم متوجه شدم بسیار سریع به اهداف تعیینشدهام میرسم و ارتباطم با تیمهایی که با هم کار میکردیم به گونهای بود که نیاز نبود حتما سمتی یا اختیاراتی در دست داشته باشم. اول تغییرات را انجام میدادم و بعد سمت یا اختیار لازم را به دست میآوردم.»
سرعت بالای یادگیری نظاری و تمرکز بر دو حیطه فناوری و مالی- اداری به وضوح نشان میدهد چرا تاسیس شرکت موفق ایرانمحاسب با جمعی از حسابداران خبره تازه مرحله گذار برای تاسیس خانه واقعی او و دوستانش یعنی همکاران سیستم است. سال ۶۳ در میدان هفتتیر، بهار شیراز، مغازه تصویر را از بهمن بهروز اجاره میکنند تا سرانجام مدیر و عضو هیاتمدیره جمعی از بزرگترین شرکتهای تولیدی و توزیعی ایران، خودش کارآفرین شود.
شکلگیری علاقه نظاری به فناوری ریشههایی کاملا فردی و حتی شاید تصادفی دارد. حدود سال ۶۲ در حین اشتغال با استادی از دانشگاه پلیتکنیک آشنا میشود که با یکی از دستگاههای جیبی سینکلر برنامهنویسی میکند. این دوست نظاری علاقه وی را که به دستگاه ساده و کوچک میبیند پیشنهاد میدهد آن را به او بفروشد و خودش یکی از کومودورهایی را که آن روزها تازه باب شده، بخرد. نظاری به این شرط میپذیرد قیمت توافقشده را بپردازد که خود استاد ۱۰ جلسه برنامهنویسی را با او کار کند:«برنامه روی نوار ضبط صوت ذخیره و دوباره بازپخش میشد. من از همانجا شروع کردم به برنامهنویسی که بسیار مرا جذب خودش کرد. کمی بعدتر دادهپردازی که دیگر از IBM جدا شده بود شروع کرد به اجاره دادن دستگاههای XP در مرکز مشاع کامپیوترشان، من هم ساعتی ۱۵۰ تومان کرایه میدادم که با این دستگاه کار کنم و برنامههایی را که با جی دبلیو بیسیک نوشته بودم آنجا اجرا میکردم.»
همکاران سیستم در ابتدا واقعا در حد یک همکاری بین چند دوست و علاقهمند شکل گرفت ولی مولفههای متمایز نگاه نظاری به جریان برنامهنویسی و بهکارگیری نرمافزار وی را از همکاران جدیدش هم متمایز میکند. او که مدتهاست تحت سیستم آیبیام در دادهپردازی با رایانههای شخصی یا همان PC ها آشنا شده، اعتقاد دارد آینده را باید در رایانههای شخصی جستوجو کرد در حالی که جریان غالب آن زمان به سمت برنامهنویسی برای مینفریمهاست. همین ایده کلیدی به نوعی مهمترین آورده وی برای شرکت جدید است. بازار نوظهور چندان هم خلوت نیست؛ پارسسیستم، نماد، رایورز و چندین شرکت دیگر هم در همان محدوده تاسیس میشوند و مشخص است گرایش توسط دیگران هم شناسایی شده است.
سه شریک هر کدام ۵۰ هزار تومان برای تاسیس همکاران سیستم میگذارند که حریری پول را داشته ولی نظاری و رحیمی پول را قرض میگیرند و ۱۵۰ هزار تومان میشود رهن کامل اولین دفتر شرکت که یک اتاق و نیم است در خیابان بهآفرین امروز پشت بیمارستان فیروزگر. دفتر دوم در بلوار ناهید است و دفتر سوم، یک زیرزمین است در خیابان لارستان یک طبقه پایینتر از شرکت ترادیس. قدم بعدی هم گرفتن اولین دفتر مستقل روبهروی پارک ملت است. کل تیم همان همایون و محمود هستند به اضافه شهریار رحیمی که پیش از آن با نظاری دوستیهایی هم داشته و در نهایت پس از چند ماه از آغاز شرکت به دو نفر نخستین میپیوندد. علت توجه نظاری به رحیمی هم در نوع خود قابل توجه است. این روزها نیز فقط چند ماه پس از واگذار کردن مدیریت عاملی، رحیمی سپیدموی و مثبتاندیش همچنان چهره محبوبی است ولی در آن زمان محمود توجهش به هنر او در پشتیبانی و حفظ کردن مشتریان را میستاید:«یکی از مشتریان ما در همان ابتدا کفش وین بود که چندین هزار قلم کالا روی مین فریم داشت و باید نرمافزار ما آنها را مدیریت میکرد، ضمن اینکه کار برنامهنویسی را هم آقای میرشمیرانی در مرکز مشاع سازمان مدیریت انجام میداد ولی این شهریار بود که در نهایت سرویس نهایی را به مردم میداد و همین ما را قانع کرد که حتما باید جزو شرکای اصلی باشد.»
روحیه همکاری نظاری را در گرایشش به شریک کردن دیگران در سالهای اول تاسیس شرکت میتوان دید. برای مثال خودش تعریف میکند که حتی برنامهنویسهایش هم در شرکت دارای سهام بودند. چند سال که میگذرد تازه آنها به صرافت میافتند کل سهام شرکت را بخشیدهاند و شروع میکنند به خریدن خردهسهامهای باقیمانده:«سود شرکت را دیگر تقسیم نمیکردم بلکه میگذاشتم در گاوصندوقی که واقعا در اتاقم بود و به جای اینکه سود بدهم به دیگران، از بقیه سهم میخریدیم و برگههای سهام را میگذاشتم در صندوق تا جمع امکان گسترش داشته باشد. حالا هم مدیران ما دارای مزیتهایی در زمینه دریافت سهام هستند دادن سهم انتخابی به کارکنان موثر، کاری که ما شروع کردیم، روشی بود که بعدا مورد توجه سازمان بورس قرار گرفت و افرادی از آنجا روی این موضوع مطالعه کردند.»
اولین قرارداد با شرکت تاکسیبار بسته میشود که توافق میکنند چون خودشان هنوز کامپیوتر ندارند روی کامپیوتر مشتری سیستم اعضا و بانک اطلاعات شرکت را بسازند و ۱۵۳ هزار تومان هم بابت آن میگیرند. مهاجرت به رایانههای شخصی در این میان فاکتوری کلیدی است؛ بلبرینگ تبریز، بنیاد مستضعفان تبریز و به ناگاه حجم مشتریانی که روزبهروز افزون میشوند. جالب است بدانید تا چندین سال پس از تاسیس همکاران سیستم همچنان خود نظاری هم درگیر بخش فنی کار است. همایون حریری به عنوان تنها فرد فناور گروه برای دو نفر دیگر کلاسهای فنی میگذارد و نظاری با پاسکال و زبانهای دیگر برنامه مینویسد ولی خیلی زود میفهمد استعدادش در سازماندهی است. تمرکز همکاران سیستم بر چند الگوی متمایز مانند ایجاد شرکتهای تحت لیسانس یا پشتیبانی و مدیریت نمایندگان فروش به سرعت شاخههای همکاران سیستم را گسترش میدهد.
در داخل شرکت هم ارتباطات دوستانه و خانوادگی بسیار به جهش اولیه همکاران سیستم کمک میکند:«بسیاری از مواقع حمایت و همراهی خانوادهها کمک کرد شرکت رشد کند و پایدار بماند. در اولین نمایشگاه کامپیوتر ایران که شرکت کردیم، خودمان با نئوپان و یونولیت تزئینش کردیم.» با غول DPFE قرارداد همکاری نرمافزاری میبندند و به تدریج در حوالی سالهای ۷۴ و ۷۵ توجه جامعه فناوری را به خود جلب میکنند. در سال ۷۸ اولین سمینار MIS را مرکز همایشهای صدا و سیما با ۷۵۰ مهمان برگزار میکنند که از دید خود نظاری با حضور جمع کثیری از صنف و روسای بانکی بسیار جسورانه بود.»
ابتکارش درباره برگزاری مراسمهای آخر سال و نشستهای صمیمی با حضور خانوادهها نیز در این زمینه بیتاثیر نیست. مثلا تعریف میکند که سفرهای شمال چندان هم بیحادثه نبوده است:«یک بار که به اتفاق بچههای شرکت رفته بودیم چالوس، مادر یکی از بچهها در جنگل گم شد. این خانم خیلی کم فارسی بلد بود و واقعا تا پیدا شدن ایشان خودم پابهپای پسرش عذاب کشیدم تا پیدایش کردیم. هنوز هم که پسرش از شرکت رفته با او در تماسیم.»
خاطراتش پر از حوادثی است که نشان میدهد محدودیت زمانی و شخصی برای کارشان قائل نبودهاند:«ما هیچ وقت برای ساعت نرفتیم خانه، همیشه از شدت خستگی به خانه برگشتیم.» حضور وی به عنوان مدیری با رویکرد مالی بدون شک این دوران شکننده مالی را برای همکاران سیستم تسهیل کرده است. به همراه امرالله فرهادی و اکبر عالمی اولین تبلیغات ایران در زمینه نرمافزار را منتشر میکنند و به تدریج نامشان سر زبانها میافتد.
همین تبلیغ سینه به سینه رشد سریعی را برای همکاران سیستم به ارمغان میآورد که به اذعان مشتریانشان هم همراه با سختکوشی فراوان در میان کارمندان است. انجمن را پس از دو دوره نخست ترک میکند و معتقد است باید پیشرفت و الگوهای جهانی به فعالیتهای صنفی این حوزه تزریق میشده است ولی آنچه ساخته شد بیش از حد بومی است و دیگر به عبارتی خودش را در آن کارآمد نمیدانسته است:«من رئیس مجمع ثنارای و رئیس مجمع تشکیل سازمان نظام صنفی هم بودم که نشان میدهد همیشه خواستهام به یک حرکت مثبت کمک کنم. در انجمن شرکتهای کامپیوتری دو بار رفتم و گفتم این جلسات سالانه برای شنیدن حرفهای مردم کافی نیست و باید کمیسیونهای تخصصی فعال باشند. اینهایی که گفتم اثر و فایدهای نداشت الان هم سعی میکنم اگر کاری مثبت باشد حمایت و اگر مثبت نباشد از طریق سازنده انتقاد کنم، مثلا به نظر من گرفتن پروژه از فلان وزارتخانه و تقسیم کردن آن تفکری تاریخگذشته و ایجادکننده رانت است»
بازگشت سرمایه به درون همکاران سیستم بدون شک یکی از دلایل توسعه همکاران سیستم است. مشخصا نظاری به عنوان یکی از شرکای اصلی در زمره مدیرانی است که پول را فاکتور توسعه شرکت میداند نه لزوما ثروتمند شدن اهالی آن:«الگوی مصرف من دیگر در این سن جا افتاده است و از آن راضی هستم و وضع عمومی من هم نسبت به ۱۰ سال پیش حتی خیلی بهتر شده ولی شاید برونرفت آن را باید در مسافرتهایی که برای آموختن میروم، دید. به این لحاظ هرچه همکاران درآورده در خودش خرج کرده است.»
یکی دیگر از رموز موفقیت خودش و همکاران سیستم را در ارتباط مداوم با بازار جهانی میداند که از دید وی نمونهای در سفر هانوفر ۱۹۹۴ به همراه همایون حریری به سبیت است؛ جایی که دلفی میبیند، شیفته شیوه برگزاری کنفرانسها میشود و از شرکتهای ایرانی آن سوی آب برای توسعه کسب و کار بومی ایده میگیرد. قبول دارد که تا ابتدای دهه ۸۰ سیمایی که از همکاران سیستم وجود دارد، پز عالی و جیب خالی است:«هر از گاهی میشنوم که به من میگویند ما بازاریابیمان بهتر از کار فنیمان است. منظورشان از بازاریابی هم تبلیغات نیست بلکه ایجاد فضا در بیرون و داخل شرکت است. راستش را بخواهید به نظر من سازمانسازی ساختن همین فضاست نهفقط نوشتن نرمافزار.»
آخر بحث که زیر برف قدم میزنیم یک بار دیگر میپرسم چرا دوست دارد فقط درباره شرکتش حرف بزند نه درباره خودش. توضیح میدهد که چقدر در ذهنش خانواده و شرکت همسان و همارز است:«اگر از من بپرسند بعد از این ۴۰ سال چه چیزهایی برای شما باقی مانده است میگویم شرکت و بچههایم. همین.»